خوش آمد گویی






به نام خدا
سلام دوستان
یک موضوع جدّی که اگه دقت نکنیم، مایهی سرافکندگی ما در قیامت خواهد بود ، بدون تعارف
به نظرتون چرا دیگه هیچ کس حاضر نیست که اسم بچهاش رو «غضنفر» بزاره؟!
(غضنفر: شیر، مرد با صلابت، شجاع؛ از القاب امیرالمؤمنین علیه السلام).
بله، چون به مرور زمان اینقدر توی جوکهامون لقب غضنفر رو مسخره کردیم که
میترسیم وقتی بچهمون بزرگ بشه همه بهش بخندن
چرا بعضیها به نامهای مبارک امامان نهم و دهم علیهما السلام، میخندن؟!
چون هرجا معتادی بود اسمش رو میذاشتیم «نقی» (= پاکیزه و تمیز) یا «تقی»
(آتقی) (= با تقوا و پرهیزگار) و اصلا هم حواسمون نبود که چه میکنیم
اگر تونستید به من بگید که چرا به اجناسی که از مد افتاده میگیم «جواد»
(به آدم پرت میگیم جواتی)؟!!! مگه بین «جواد = بخشنده و با سخاوت» و از
مد افتادن یک جنس رابطهای هست؟
چه کسی اولین بار جوکهای اصغری و اکبری رو ساخت؟ منظورش چی بود؟و...
ما چرا حساسیت نشان ندادیم؟
شاید دقت نکرده باشید؛ مدتی داشتند در جوکهای ترکی، کنیه «ابوالفضل» را وارد میکردند...
شما را به خدا و خواهش میکنم اگه میکردید، دیگه این کارها رو نکنید که
بقیه هم جرأت نکنند که مقدّسات را مسخره کنند و هرکس هم این کار رو کرد
لااقل یه تذکر زبانی مؤدبانه بدید (جوک، علیه قومیتها اشکال شرعی داره چه
برسه که اسامی والقاب ائمه هم درش گنجونده بشه).
حالا هم اگه قبول دارید که این کارها اشتباه بوده و اگه خجالت نمیکشید
از اینکه بقیه بهتون بگن اُمّل، این ایمیل رو برای دوستاتون بفرستید،
بدون اینکه بعضی از ایمیلهای دوستاتون رو از فهرست خارج کنید!!!!
و
1. اگه ایمیل یا پیامکی حاوی این اسامی مقدس بود، فروارد نکنیم و یا
اسامی رو حتما تغییر بدیم و به فرستنده هم به بهترین زبان، تذکر بدیم.
2. اگر در جمعی بودیم که کسی با این کلمات جوکی تعریف کرد یا به نحو بدی
از این اسامی استفاده کرد، واکنش ما با دیگران متفاوت باشه، طوری باشه که
گوینده متوجه بشه ما از این کار خوشمان نیامد و این کار درست نیست.
ممنون که وقت گذاشتید و اندیشه کردید؛ با رعایت این نکته ساده، شاید چند
سال دیگه خبری از این استهزاء (القاب ائمه) نباشه. ان شاء الله.
وحرف آخـر:
فرق اروپاییهایی که کاریکاتور رسول خدا وائمه رو میکشن، با مایی که
القاب آنها را در جوکهایمان استفاده میکنیم چیه؟
چه خوش داستانی زد آن هوشمند
که بر ناگزاینده ناید گزند
کم آزار شو کز همه داغ و درد
کم آزار یابد ، کم آزار مرد
کم خود نخواهی ، کم کس مگیر
ممیران کسی را و هرگز ممیر
چه رفیقان عزیزی که بدین راه دراز
بر شکوه سفر آخرتم، افزودند
اشک در چشم، کبابی خوردند
قبل نوشیدن چای،
همه از خوبی من میگفتند
ذکر اوصاف مرا،
که خودم هیچ نمیدانستم
نگران بودم من،
که برادر به غذا میل نداشت
دست بر سینه دم در استاد و غذا هیچ نخورد
راستی هم که برادر خوب است
گر چه دیر است، ولی فهمیدم
که عزیز است برادر، اگر از دست رود
و سفرباید کرد،
تا بدانی که تو را میخواهند
دست تان درد نکند،
ختم خوبی که به جا آوردید
اجرتان پیش خدا
عکس اعلامیه هم عالی بود،
کجی روبان هم،
ایده نابی بود
متن خوبی که حکایت می کرد
که من خوب عزیز
ناگهانی رفتم
و چه ناکام و نجیب
دعوت از اهل دلان،
که بیایند بدان مجلس سوگ
روح من شاد کنند و تسلی دل اهل حرم
ذکر چند نام در آن برگه پر سوز و گداز
که بدانند همه،
ما چه فامیل عظیمی داریم
رخصتی داد حبیب،
که بیایم آنجا
آمدم مجلس ترحیم خودم،
همه را میدیدم
همه آنهایی،
که در ایام حیات،
نمی دیدمشان
همه آنهایی که نمیدانستم،
عشق من در دلشان ناپیداست
واعظ از من می گفت،
حس کمیابی بود
از نجابت هایم،
و از همه خوبیهام
و به خانمها گفت:
اندکی آهسته
تا که مجلس بشود سنگین تر
سینه اش صاف نمود
و به آواز بخواند:
" مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم"
راستی این همه اقوام و رفیق
من خجل از همه شان
من که یک عمر گمان میکردم تنهایم و نمیدانستم
من به اندازه یک مجلس ختم،
دوستانی دارم.....!